خانیمن (قسمت اول)
خانیمن (قسمت اول)
روی این لینک کلیک کنید و متن PDF را دانلود نمائید:
https://www.uplooder.net//files/0182fb4f2a35de94fbb77d3c9a318406/كامفيروز-دیروز-و-امروز.pdf.html
كاری ازعلی رحم راستی خانیمنی
و احمدخان امینی خانیمنی
قبل از اين كه به بنده «خانيمنی» بگويند، «كامفيروزی» هستم؛ پدرم حدود صد سال قبل ازاين، در اين روستا سكنی گزيده است؛ اين كه اواز كجا وبرای چه به اين جا آمد، داستانی دارد، من دراين جا به خاطر پرهيزاز اطاله ی كلام وخود ستايی، به طور مختصر، قسمتی ازآن را متذكر میشوم:
جدّ پنجم ما «بكانی» های ساكن در «خانيمن» و «بكانی» های ساكن درروستای «حسين آباد» - «كامفيروز» كه هريك با شهرتهای ازقبيل: گرانمايه، راستی، اكبری، حضرتی، صفاكيان، كرمی، رفيعی، روستا وسهامی شناخته میشويم، كسی به نام «علی پناه بيگ دولت خواه» بوده است؛ كه در استان «اصفهان» آن روز، در محدودهی «چهارمحال و بختياری» امروز میزيسته است. در نزاعی كه بين او ويكی از سران بوير احمدی روی میدهد، تعداد زيادی از دو طرف كشته میشوند. درنتيجه «علی پناه بيگ» ترجيح میدهد كه محل زندگی خود را ترك نموده، در جای ديگر سكنی گزيند. به همين جهت به اتفاق فرزندان، برادران و سايرافراد عشيره ی خود از «بختياری» به دشت «بكان» كه جزئی از سرحد چهاردانگه ی اقليد بوده و درشش فرسخی شمال شرقی «كامفيروز» واقع است، میآيد .
درآن موقع دشت «بكان» خالی از سكنه بوده است. اين گروه تازه وارد در كنار چشمهی اُتراق مینمايند؛ چون اراضی آن جا را مستعد كشاورزی میبينند، لذا از مشير الدولة كه اين ملك در محدوده ی املاك وی قرار داشت، اجازه گرفته وروستای به نام «بكان» رادر نزديكی آن چشمه بنا میكنند، درهمان جا مشغول زندگی وعمران و آبادی میشوند .
بعد از علی پناه بيگ، 3 پشت ديگر از بازماندگان وی در آن روستا زندگی مینمايند و بر رونق آن محل میافزايند. بعدا تقدير چنين رقم میخورد كه يك گروه از تركان قشقايی به قصد غارت به آن جابيايند، يكی از افراد آنان توسط نوادگان علی پناه بيگ كشته شود. به دنبال اين واقعه، خصومتی درگرفت كه نهايتاباعث گرديد تانوادگان علی پناه بيگ از دشت «بكان» به «كامفيروز» مهاجرت نمايند وبه طورپراكنده در روستاهای «منصور آباد»، «بكيان» و «خانيمن» ساكن شوند. در «خانيمن» حاج شاه حسين گرانمايه، در «حسين آباد» محمد رضا اكبری و در «بكيان» حاج رضا قلی سهامی بزرگ اين فاميل میباشند . در پايان اين بخش به ذكر نام مردان اين چند فاميل اشاره میكنم .
اما درمورد «کامفیروز» باید بکویم که حاصل آن چه را كه بنده در طول 57 سال زندگی، درباره ی این خطه، يا باواسطه ازگذشتگان شنيدهام، يا شخصابه پای صحبت پيرمردانی كه 100 سال عمر را تجربه كردهاند، نشسته و حرف دل آن ها راگوش داده ام، اين است كه در زمانهای بسيار دور، درمنطقه ی «كامفيروز» محل استقرار دايمی برای كسی مهيانبودهاست، صرفا درفصول بهار وتابستان دام داران به عنوان ييلاق برای چرای دامهای خود از اين محل استفاده میكردهاند .
آثار به جا ماندهازگذشتههای «كامفيروز» شامل سنگ نوشتههای قبور و مشاهدات ابن حوقل (سياح وجغرافی دان مشهورعرب) دلالت براين دارد كه حداقل از 1200 سال قبل به اين طرف افرادی در «كامفيروز» زندگی میكردهاند كه مشغول كشت و زرع دراين ناحيه بودهاند .
آن چه مهم است، زحمات طاقت فرسای است كه در طول چندين قرن برای عمران و آبادی اين منطقه به عمل آمدهاست. به همين جهت امروزه «كامفيروز» به عنوان نگين سبز استان فارس و حاصل خيزترين قسمت از پيكرهی آن در آمده است. بااين وجود، تاكنون چند عامل باعث گرديده تااين نگين سبز موسوم به «كامفيروز» درحّد شايستگی واستعداد خود بروز وظهور نكند. به عقيده ی بنده مهمترين عوامل عبارتند از:
1 - عدم علاقه وآگاهی مردم نسبت به گذشته و شخصيتهای شاخصی كه در طول چند قرن، يكی پس از ديگری در امرعمران و آبادی منطقه دخيل بودهاند .
2 - نگرش يك طرفه و غير منصفانه به عمل كرد گذشته گان، يعنی انگشت گذاشتن روی نكاتی كه «ازديدما ضعف می نمايد» وناديده گرفتن نقاط قوت آن ها. از باب مثال بايد گفت: اگر مالك، كدخدا، يابزرگ ترمحل، مردم را برای انجام كاری متعلق به خودشان مجبور میكردند واين اجبار در بعضی مواقع، صورت خشونت آميز به خودمی گرفت، اين عمل در ذهن مردم برای مدتهای طولانی باقی میماند و مكررا از آن به بدی ياد كرده، نام آن را «ظلم» میگذاشتند. بديهی است كه ظلم و ستم را كسی نمی پسندد و خشونت هم با مذاق كسی سازگار نيست؛ اما اعمال غالب آن بزرگان شامل مصداق ظلم نمیشود، ازاين رو بسياری از آن بزرگان را نمیتوان ظالم و ستم گر ناميد، زيرا آن ها خود ازميان توده ی مردم برخاسته بودند، افراد زير دست آن ها از قبيله وعشيرهی خود آن ها بودند، به همين دليل درصدور وانجام دستورات شان مصلحت انديشی وتأمين منافع افراد قبيله، يازيردستان، اهميت درجه اول داشت .
به همين جهت، وجود اين افراد در بسياری از مواقع، عامل وحدت و انسجام در بين مردم بودند، آن بزرگان به موقعش مردم رابه كار وامی داشتند ودرموقعش مانند يك قاضی عادل بين آن ها داوری میكردند، ازجان ومال وعرض مردم در برابر تهديدات دشمنان، شراشرار، ظلم و ستم بيگانگان و سايرخسارت های كه ممكن بود بر اثر تفرقه وعدم آگاهی بر آن ها وارد شود، نگه داری میكردند .
بسياری ازمظاهر عمران وآبادانی كه ماامروز شاهد و ناظرآن هستيم، ازمواهب آن استفاده میكنيم، درحقيقت مرهون زحمات طاقت فرسا و پشتكار بی مانند آن بزرگان است. بنابراين شايسته نيست كه مااين موارد را ناديده بگيريم و حق آن ها را ضايع كنيم، در صورتی كه از نتيجه ی كار آن ها استفاده میكنيم. به فرموده ی فردوسیبزرگ:
بزرگش نخوانند اهل خرد چو نام بزرگان به زشتی برد
3 - عامل ديگر ی كه موجب در انزواماندن وگم نامی خطه ی سبز «كامفيروز» گرديده ا ست، فقدان يك كانون ومحوری است كه بتواند روشنفكران، هنرمندان، شاعران، مبتكران، نويسندگان و علاقه مندان به امورسياست و سرگذشت وسرنوشت پيشينيان، حال و آينده ی منطقه را در خود جمع كرده وازاين رهگذر اولا هريك ازافرادآنها را به يك ديگر بشناساند، ثانيا زمينه ی بهره وری از درك و فهم، تجربه و انديشه ی يك ديگر فراهم آيد. ثالثا اشخاص نتيجه ی كار خود را ارايه دهند، تا ضمن پرورش استعدادهای هريك، ميدانی برای رشد استعدادهای ديگران در حال و آينده فراهم آيد .
4 - نكته ی ديگر اين كه: برخلاف برخی افراد در بعضی جوامع كه «خود بزرگ بين» هستند، افراد لايق و مطرحی در «كامفيروز» میباشند كه متأسفانه «خود كم بين» میباشند، به خودشان اجازه نمیدهند تا اهل قلم شان بنويسند، شاعران شعر بسرايند، هنرمندان هنر نمايی كنند، ورزش كاران در ميادين مسابقه ی ورزشی حاضر شوند، مبتكران ابتكارات شان را به معرض نمايش بگذارند و علاقه مندان نسبت به امور سياست وارد جامعه ی بزرگ تربشوند. فقط به زندگی روزمره واداره ی امورخانواده اكتفا میكنند. به ندرت درمجامع وميادين ظاهر میشوند .
به نظر بنده مجموع اين عوامل باعث گرديده است تا قدر و منزلت افراد شاخص و با ارزش در گذشته وحال شناخته نشود، ثمره ی زحمات آن ها در طول چند قرن ناديده گرفته شود. چنان كه امروزه نه تنها نامی از آن ها به ميان نمیآيد، كه كم تر سند و مدركی ازآنها دردست نيست. به همين ترتيب استعدادهای بالقوهی كه در زمينههای مختلف در افراد و فرزندان اين منطقه وجود دارد، به فعليت نرسد و قبل از شكوفا شدن پژمرده و از بين بروند .
قطعا كسی از ما توقع ندارد واز ما نمیپسندد كه در مدح و ستايش خود گزافه بگوييم و خيال بافی كنيم؛ اما بزرگان ما واقعيتهای غير قابل انكاری را به وجود آوردهاند، كه ما امروز ازآنها غافليم. بساپيرمردان و پير زنانی كه برای عمران وآبادانی خطه ی سبز «كامفيروز» حفظ آبرو وحيثيت ساكنين اين منطقه وروستای خود، زحمتهای بسيار كشيدند، كشتهها دادند، مصيبتها ديدند، عرقها ريختند، نهرها و جدولهای متعدد را بادست خود احداث كردند، اراضی كشاورزی احياكردند... افسوس كه هيچ كس درهيچ جا يادی از آن ها نكرد. اين سنتی شد تارفتارآينده گان نيز نسبت به نسل موجود همين گونه باشد. مطمئنا در ميان نسل حاضر افراد برجسته، لايق و تحصيل كرده زياد اند، همه ی آنها خواهان ترقی و تعالی میباشند، اما تفرّق و عدم انسجام، مانع درخشش آن ها شده و حتی بسياری ازآنها يك ديگر را نمیشناسند .
من اگر بزرگان گذشته و حال «كامفيروز» را میشناختم، يا درباره ی آن ها اطلاعاتی داشتم، قطعا با اين قلم شكسته و بيان الكن و سواد ناچيزم نام نيك آن ها را بر قله ی تاريخ «كامفيروز» مینوشتم؛ اما افسوس كه تاكنون هيچ سند ومدرك ومنابع كافی دراختيار مانبوده است. درباره ی گذشتگان ما اصلا چيزی به ثبت نرسيدهاست. آيا عذراين تقصير بزرگ را به كجابايدبرد ؟
اما از زادگاهم «خانيمن» نه تنها بیه عمرشان در جهت عمران و آبادی اين منطقه و اين روستا سپری شده است. آنها هم از خود برايم گفتهاند، هم از گذشتگان. علاوه براين، بادقت ومطالعه ی كه در محيط پيرامون وآثار و نشانههای باقی مانده ازگذشته گان انجام دادهام، به طور يقين مشخص است كه تا كنون روستای «خانيمن» سه بار جابه جا شده است. هربارمحل قبلی خود را تخليه نموده، به نقطه ی ديگر منتقل شده است. چنان كه اكنون آثارآن نقاط قديمی كلا از بين رفته است .
من به سه سنگ نوشته ی قبر برخوردم كه برروی يكی ازآنها تاريخ فوتكسی متعلق به حدود سال دويست هجری قمری (يعنی بيش از 1200 سال) قبل حك شده بود. گرچه نامی از«خانيمن» برروی آن سنگ نيامده بود، ولی به آسانی میتوان نتيجه گرفت كه شخص متوفی وآن سنگ قبر متعلق به همين محل بوده است. ما آن سنگ را در كنار يك رشته جدول قديمی درحوالی همين روستا پيدا كرديم. دو سنگ نوشته ی ديگرهم موجود است كه هركدام نشان میدهد آن دو نفر متوفی پسوند «خانيمنی» داشته اند و در حدود 400 چهارصد سال قبل ازاين در همين روستای «خانيمن» زندگی میكردهاند، در همين جا هم فوت نمودهاند .
با توجه به اين دو موضوع و نشانههای متعدد باقی مانده از قبرستانها و ساخت و سازها، میتوان گفت كه محل روستای قديمی «خانيمن» در اطراف امام زاده بودهاست، لكن معلوم نيست كه اين روستا چه زمانی بنا شده بوده، چه زمانی و به چه علت تخريب وتخليه شده است. مردم «خانيمن» در حدود دويست سال قبل ازاين، از آن جا به نزديكی ساختمانی كه خوانين امينی با اجازه ی مشيرالدولة ساخته بودند، نقل مكان كردند. اين محل كه به نام «قلعه ی خان» معروف بوده، مركز حكم رانی آقايان امينی بود. بقايای تخريب شده ی آن تا هنوزبرقراراست،
اكنون روستای اولی، يا قبلی به كلی ويران شده و جزء اراضی مزروعی در آمد ه است، اطلاعات زيادی ازجزئيات آن دردست نيست. اما روستای دومی دارای رونق و گسترش زيادی بود، كه به عنوان مركز «كامفيروز» به حساب میآمد. اين روستای آباد، دارای باغات و اشجار فراوان، آسياب آبیقوی، مكتب خانهی فعال، حمام عمومی بزرگ، حسينيهی بزرگ، ومسجد ی باشكوه بود. در سال 1320 (هش) به دستور مالك وقت «معدل السلطنة شيرازی» يك باب دبستان شش كلاسه ی دولتی در اين محل احداث گرديد، هم زمان باتأسيس اين مدرسه، دكتر ومطب خصوصی نيز به دستور «لطف علی خان معدل» در اين ده استقرار پيدا كرد. اين چنين بودكه اين روستا نزديك به 200 سال محل امن برای زندگی اهالی گرديد وبه حق كه خانه ی امن برای ساكنين شد: «خانيمن = خانه ی «امن» . از سال 1330 مردم در ناحيه ی شمال اين روستا اقدام به ساختن خانههای بانقشه وسبك جديد شامل حياط دربست و مجزی نمودند،كه زندگی درآن تا سال 1370 ادامه داشت. درحالی كه ازسالها قبل بنای احداث روستای جديد درپشت جدول نو آغاز يافته وگسترش آن به تدريج به سمت شمال ادامه داشت. در سال 1370 آخرين خانه ی موجود درروستای فوق الذكربه كلی تخليه ومخروبه شد، در حال حاضر قسمتی ازمخروبهها ی آن باقی است. روستای جديد باز هم تحت عنوان «خانيمن» هم چنان مركز «كامفيروز» به حساب میآمد، اين مركزيت تا زمان استقرار اداره ی بخشداری در «مشهدبيلو» دارای اعتبار بود . در حال حاضر روستای «خانيمن» مركز دهستان شمالی «كامفيروز» است. «خانيمن» امروز مساحت زيادی درحدود يكصد هكتار زمين را تحت پوشش فضا وكوچه - خيابانهای خودقرار داده است. دارای 668 خانوار بوده وتعداد 3298 نفر جمعيت دارد كه جمعابا داشتن 125 شهرت خانوادگی در قالب پنج بُنك يا بنكو ی بزرك در كنار هم زندگی مسالمت آميز دارند دراين جا قبل ازاين كه به معرفی اجمالی بنكوها وخانوادههای ساكن درخانيمن بپردازم، لازم میدانم مقداری درمورد پيش رفتهای فرزندان خانيمنی درعرصههای علم ودانش بگويم، قبلا گفتم كه سابقه ی تحصيل وسواد آموزی درخانيمن به صدها سال قبل برمی گردد كه به روش های مكتب خانه ی قديم ادامه داشته است، چنان كه هميشه اشخاص با سواد درمحل وجود داشتهاند، ذكر اسامی آنها با عث اطاله ی كلام میشود. ازسال 1320 (هش) رسما مدرسه ی شش كلاسه درخانيمن افتتاح شد كه درطول فعاليت خود اشخاص زيادی رابا سواد نمود وتأثير مهم برجوانب مختلف زندگی فرزندان اين خطه نهاد . درسال 1323 اولين شخص خانيمنی به نام محمد شفيع رشيدی وارد خدمت دولتی در اداره ی آموزش وپرورش شد، درسال 1342اولين آموزگار خانيمنی به نام نوروز رنجبر در مدرسه ی بهرام خانيمن شروع به تدريس نمود، درسال 1354 يك نفر به نام اسكندر پرهيزگاربامدرك تحصيلات فوق دپلم رياضی وزبان وارد كارشد، درسال 1355سومين وچهارمين نفر به نامهای سياوش زاهدی ومنصورزاهدی بامدارك فوق دپلم علوم اجتماعی دراداره ی آموزش وپرورش مشغول به خدمت شدند، ازآن پس اين روند گسترش يافته وتا امسال كه سنه 1383 می باشد، بيش از 50 نفر پسرو دختر ازفرزندان خانيمنی با مدرك ليسانس وبالاتر در ادارات مختلف آموزش وپرورش بخش، شهرستان واستان درحال خدمت اند، چندين نفر با داشتن همين مدارك وپايههای تحصيلی، بيكارند. حدود 150 نفر دختر وپسر دپلم وپيش دانشگاهی درمحل وجود دارند وحدو 30 نفر دانشجو دردانشگاهای مختلف كشور مشغول به تحصيل اند . علاوه براین هاافرادزیادی ازفرزندان خانیمن درادارات وارگان های مختلف مشغول به خدمت میباشند كه دراين جا به ذكر اسامی چند تن ازآنها اكتفامی شود:
1 - محمد رضااميری، دارای تحصيلات فوق ليسانس - بخشدارسيدان .
2 - مهندس مهرزاد خرد - درمنابع طبيعی استان .
3 - مهندس عبدالرضا رهبر - درجهادكشاورزی .
4 - مهندس رهام كيانی - درجهادكشاورزی .
5 - محمد لطفی مسئول نوسازی ناحيه ی 3 آموزش وپرورش استان .
6 - سرهنگ جانباز احمد خداياری - شاغل درسپاه.
7 - سرهنگ پاسدارمحمد جان خداياری - شاغل درسپاه.
8 - سرهنگ پاسدار شكراللّه طاهری - شاغل درسپاه.
9 - ستوان حسين راستی - شاغل درسپاه .
10 - ستوان حسين موسوی - شاغل درسپاه .
11 - سروان بهيار سليمانی - شاغل درسپاه .
12 - سرهنگ نورعلی فرهادی - شاغل درنيروی انتظامی .
13 - سرگرد محمد حسين مختار - شاغل درنيروی انتظامی .
14 - سرهنگ صمد خرد - شاغل درنیروی انتظامی
فامیل ها وبنکوهای ساکن درخانیمن
1- بنکوی « امینی » و «اولاده»:
خوانين امينی كد خدا واجاره دار ملك «خانيمن» بودند، آنها تا سال 1338 (هش) حاكميت بلا منازع اين روستا رادردست داشتند. اجداد آن ها از قديم به جديد عبارتند از: ملك محمد - ابوالمحمد .
ابوالمحمد دارای 2 پسر= حاج خداكرم خان -اللّه كرم خان .
حاج خدا كرم خان - 2 پسر = حاج نصراللّه خان - آقا خان .
اللّه كرم خان - 1 پسر = ملاّ علی خان، آن هم 1 پسر = محمد حسين خان .
حاج نصراللّه خان - 4 پسر = علی رضا خان، ابوالحسن خان، رضا خان - سليمان خان .
آقا خان - 1 پسر = كرم اللّه خان .
علی رضا خان - 6 پسر = اسداللّه خان، ابراهيم خان، اردشير خان، خداكرم خان،
نصرالله خان – بهادرخان .
ابوالحسن خان - 1 پسر = محمد حسن خان .
سليمان خان - 3 پسر = محمد خان، اسماعيل خان - عبدالحسين خان .
اسداللّه خان - 6 پسر = اللّه كرم خان، مرتضی خان، رضاخان، داريوش خان، سردار خان - سپهدار خان .
ابراهيم خان - 5 پسر = سهراب خان، عبداللّه خان، محمد رضا خان، علی رضا خان - حسين خان .
اردشير خان - 5 پسر = بهمن خان، فريدون خان، غلام حسين خان، بهرام خان - بابك خان.
خداكرم خان - 4 پسر = فرود خان، غلام حسين خان، سيروس خان - ساسان خان
نصراللّه خان - 2 پسر = حميد رضا خان - افشين خان .
بهادر خان - 1 پسر = كريم خان .
محمد خان - 4 پسر = هومان خان، امير حسين خان، غلام رضا خان - اللّه قلی خان .
اسماعيل خان - 3 پسر = هادی خان، مهدی خان - بهروز خان .
عبدالحسين خان -2 پسر = كاوه خان - آرش خان .
محمد حسن خان - 7 پسر = احمد خان، عيسی خان، علی خان، حسن خان، حسين خان، موسی خان - كيهان خان .
چنان كه گفته شد، بنكو ی «اولاده» با آقايان امينی يكی است. نسب آقايان اولاده به محمد امين بزرگ میرسد. «اولاده» با داشتن سه شهرت ازقبيل خزايی - خِرَد ولطفی در«خانيمن» زندگی میكنند. افرادوبزرگان آنها (ازقديم به جديد) عبارتنداز: محمد امين، دارای 1 پسر = حاج لطف علی .
حاج لطف علی - 3 پسر = ملاّ عباس، كربلايی ابراهيم، مشهدی محمود .
ملاّ عباس - 3 پسر = ملاّ طهماسب، كربلايی الياس - حسين خان .
كربلايی ابراهيم = 0 مشهدی محمود - 2 پسر = حاج امين - حاج لهراسب .اّطهماسب - 5 پسر = طهمورث، عباس، اكرم، عطاء - حاجی آقا.
كربلا يی الياس - 2 پسر = هدايت اللّه - كرامت اللّه .
ملاّ حسين خان - 1 پسر = علی - اكرم .
ملاّ طهمورث - 2 پسر = حاج علی اكبر - كربلايی صمصام .
ملاّ عباس - 1 پسر = فرامرز .
اكرم - 3 پسر = عيدی محمد، داريوش - غلام علی .
حاجی آقا - 3 پسر = علی آقا، صمد آقا - جعفر .
عطاء - 3 پسر = ابراهيم، اسماعيل - محمد .
هدايت اللّه - 1 پسر - حاج سيف اللّه .
كرامت اللّه - 5 پسر = عبداللّه، حسن، فردوس، منصور - محمد .
از بزرگان بنكو ی «اولاده» در حال حاضر آقايان حاج علی اكبر خِرد و حاج سيف اللّه خزايی
می باشند . مرحوم ملاّ طهمورث خِرد يكی از كدخدايان و رجال «خانيمن» بود كه نظم و نسق 25 % ازاموركشاورزی روستابه عهده ی وی بود .
پدر حاج سيف اللّه خزايی، كسی به نام هدايت اللّه بود كه مردی باغيرت وتعصب نسبت به امورمحل بود، اودر نزاع عمومی كه درسال 1338بين مالكين «بكيان» با زارعين «خانيمن» در گرفت، كشته شد .
فاميلهای فيروز، پرهيزگار، احمدی و فتحی نيزاز ناحيه ی مادری به فاميلهای خِرد ودهقان مربوط میشوند، اجداد شان از گذشته به حال عبارتند از: كربلايی احمد بزرگ، حاج ابوالقاسم، كربلايی احمد كوچك، محمد رضا.
محمد رضا - 3 پسر = كربلايی علی نجات، محمد - محمد رضا.
كربلايی علی نجات - 3 پسر = حاج محمد خان، حاج خان محمد - امان اللّه .
حاج محمد خان - 4 پسر = حاج خدا خواست، كربلايی عيسی، كربلايی افراسياب - شهيد مظفر فيروز.
حاج خان محمد - 2 پسر = كربلايی عبد الّرحمن - كربلايی ذوالفقار .
امان اللّه - 4 پسر = كربلايی هيبت، عزت اللّه، هادی - عزيز .
محمد - 1 پسر = لطيف .
محمد رضا - 1 پسر = محمد جان .
لطيف - 3 پسر = محمد، نوروز - بهروز .
محمد جان - 2 پسر = محمد شاه - علی شاه .
بزرگ اين فاميل در حال حاضر كربلايی عبدالّرحمن پرهيزگار است. سابقه ی اقامت آن ها در «خانيمن» به حدود يكصد و هفتاد سال میرسد. مرحوم حاج خان محمد فردی با سواد وامين بود، سالها سمت انبار داری سليمان خان امينی را به عهده داشت .
فاميل اسفندياری نيز در فاصله ی چند پشت به بنكو ی اولاده و خوانين امينی مربوط میشوند. حاج مظفر اسفندياری پدر وبزرگ اين فاميل است. اجداد وی به شرح ذيل میباشند:
حسين علی، خان محمد، اسفنديار، حاج مظفر .
حاج مظفر - 4 پسر = هوشنگ، فرهنگ، سرهنگ - محسن .
2 - بنكو ی باصری:
باصریها ی ساكن درخانيمن باشهرتهای چون: رنجبر، سعادتخواه، سليمانی، رستا، توكل، اميری... شناخته میشوند كه اغلب از تيره ی باصری «كارمضانی» میباشند. نسب شان از قديم به جديد چنين اند: محمد، مير شكار فريدون، بِه مَرد، سياه مرد .
سياه مرد - 2 پسر = رستم - خسرو.
رستم - 2 پسر = فرامرز - كهزاد .
خسرو - 1 پسر = عباس .
عباس - 5 پسر = سليمان، اسكندر، كربلايی علی اكبر، كربلايی قلندر - عسكر .
سليمان - 3 پسر = كلب علی، شمس علی - سرو علی .
اسكندر - 3 پسر = اسفنديار، ساتيار - شهريار .
كربلايی علی اكبر - 4 پسر = علی خان، ولی خان، حاج رضا قلی - ملاّ خان قلی .
كربلايی قلندر - 3 پسر = خير اللّه، شكر اللّه - حبيب .
عسكر - يك پسر = پرويز .
كلب علی - 1 پسر = گنجعلی .
شمس علی - 1 پسر = سياوش . سرو علی - 1 دختر = محترم .
اسفنديار - 1 پسر = ابول . (ساكن دژكرد)
ابول - 4 پسر = حبيب، حسين، شهريار - ساتيار .(ساكن دهاقان)
ساتيار = 0
شهريار = 0 كشته شد .
علی خان - 1 دختر
ولی خان = 0 كشته شد
حاج رضا قلی - 4 پسر = قدرت اللّه، عزيز اللّه، بديع اللّه - امان اللّه .
قدرت اللّه - 5 پسر = حاج محمد امين، فرود، امان اللّه، عزيز - ضرير .
بديع اللّه - 3 پسر = شاپور، عبدالحسن - حسين .
ملاّ خانقلی - 5 پسر = حاج علی قلی، حاج دريا قلی، نادر قلی، نوذر - نوروز (با نام مستعار: مهدی = همان مشهدی اميرخودمان) .
مشهدی خير اللّه - 5 پسر = اخوّت، میبخش، میكرم، میگسار - میعطا.
شكراللّه = 0 . حبيب - 4 دختر = يغما، منظر، ايران - شكر .
در حال حاضر بزرگ فاميل فوق «حاج دريا قلی رنجبر» است. اين فاميل و ديگر فاميلهای باصری مقيم «خانيمن» از حوالی قوچان (شمال خراسان) به فارس و «كامفيروز» آمدهاند، علت مهاجرت آن ها اتهام مشاركت درقتل نادر شاه افشار بود، يكی از سران ايل باصری رانسبت به ارتكاب اين قتل شريك دانستند. در بين افراد فوق تازمان حيات خود، مشهدی خير اللّه رنجبر كدخدا و صاحب اختيار 25 % محل بود.
درميان اين طايفه افراد شجاع وتفنگ چیهای دقيق وجودداشتند، ازجمله میتوان ازمرحوم حاج رضا قلی رستا نام برد كه فردی دلير و تفنگ چی زبردست بود، چنان كه دريك مورد4 نفرسارق را به تنهايی كشته بود. ملاّ خانقلی نيز فردی با سواد و متدين بود فاميل رنجبر ديگری هم وجوددارد كه با آن فاميل رنجبر (جزوطايفه ی باصری كه ذكر ش گذشت) نسبت نزديك سببی دارند. نسب اين فاميل اصالتا بختياری میباشد كه از قديم به جديد عبارتند از:
ملك، رضا، كربلايی بابا خان، حاج علی جان .
حاج علی جان - 3 پسر = علی رضا، بگ ميرزا - علی خان .
علی رضا - 6 پسر = علی، اصغر، قاسم، عيسی، موسی، احمد رضا - محمد رضا.
بگ مير زا 2 پسر = جهان شاه - داد شاه .
علی خان = بلا نسل .
مرحوم حاج علی جان فردی شايسته و با تدبير بود، درپرتوهمين لياقت و شايستگی شخصی، به خاطر نسبت سببی كه با فاميل باصری داشت، تا زنده بود رياست ايل باصری در «كامفيروز» را به عهده داشت، با همين پشتوانه توانست چند سالی به عنوان اجاره دار و كدخدای معدل السلطنة در محل حكومت كند. دراين موقع ميانه ی معدل السلطنة با خوانين امينی به هم خورده بود، لذاحضرات امينی به سوی «بيمور» وروستاهای بالاتوجه كرده بودند. ازاين موقع به بعد خوانين امينی بيش تر متحد خوانين قشقايی وكشكولی شدند كه كلا درسطح استان فارس بامعدل السلطنة خصومت
داشتند. حاج علی جان درزمان كدخدای خود توجه مخصوص به باصریهای ساكن در دهلری داشت، همونام آن روستارا ازدهلری به «حاجی آباد» برگرداند. حاج علی جان در هنگام بازگشت از دشت «بكان» كه در اجارهی او بود، درنواحی دو فرسخی «خانيمن» مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بهمين جهت فوت كرد وحكومتش برچيده شد .
اجدادوبزرگان گروه ديگر از «باصری های» ساكن در «خانيمن» كه با شهرتهای نيكبخت و معصومی شناخته میشوند عبارتند از: غلام علی آقا، جعفر شيركُش ، محميد، عبدالمحمد، معصوم علی .
معصوم علی - 2 پسر = نوروز - برات علی .
نوروز - 2 پسر = نور اللّه - سيف اللّه .
نور اللّه - 3 پسر = راه علی، فيض اللّه - حسين علی .
برات علی - 1 پسر = خدا كرم . خدا كرم - 1 پسر = اللّه كرم .
درحال حاضر بزرگ اين فاميل مشهدی نوراللّه نيكبخت است كه حدود 90 سال سن دارد .
تيره ی كافرهادی: ديگرطايفه ی باصری نيزدر «خانيمن» زندگی میكنند كه معروف به «كافرهادی» هستند. آنها باشهرتهای توكلی، خلفی، نيكبخت، معصومی، فرامرز ی، سلمان حقيقت... شناخته میشوند. اين ها نيز از جمله طوايف ايل باصری هستند كه از محدوده ی قوچان به فارس و «كامفيروز» آمدهاند. در اصل، نسب همه ی افرادباصری به 3 برادر به نامهای كافرهاد، كارمضان و كارضا برمی گردد. اكنون نوادگان آن هاتحت عناوين «كافرهادی» = فرزندان كافرهاد، «كارمضانی» = فرزندان كارمضان و «كا رضايی» = فرزندان كا رضا، مشهوراند.افرادوبزرگان كافرهادیها ی مقيم «خانيمن» از قديم به جديد عبارتند{ P - چنان كه ثابت است كلمه ی دوحرفی «كا» ازاصطلاحات خاص نواحی كهكلوئيه وبويراحمد است كه نه به معنی «كاكا = برادر» بلكه به معنی «بزرگ» بوده و مخصوصابرای اشخاص قابل احترام به كارمی رود، مانند "آقا"،"حاج آقا "، "جناب"...كه درمحاورات زبان فارسی ازادات تعظيم میباشند. از: كريم - 1 پسر = علی حيدر .
علی حيدر - 4 پسر = خلف، ملاّعباس، كاعباس علی - ملاّ كريم .
خلف - 4 پسر = امراللّه، نور اللّه، حاج سهراب - نصراللّه .
فرزندان ملاّ عباس در روستای «بيمور» (علی آباد عليا) و فرزندان كا عباس علی و ملاّ كريم در روستای «گرمه» و سرحد سكنی دارند .
امر اللّه - 4 پسر = كربلايی امين اللّه، بدر اللّه، خدا كرم - منصور .
حاج سهراب - 1 پسر = دلاور.
نور اللّه - 4 پسر = خير اللّه، داد اللّه، عزت اللّه - سيف اللّه .
در حال حاضربزرگ فاميل توكلی حاج سهراب خلفی است. اين گروه در روستای «خانيمن» با شهرتهای توكلی و خلفی شناخته میشوند .
شاخه ی ديگر از باصریهای كا فرهادی مقيم «خانيمن» با شهرت فرامرز یشناخته میشوند. آنها منتسب هستند به:
فرامرز - 6 پسر = اميد علی، شكر علی، كوچك علی، كربلايی حسين حسين خان، خانجان - جهانبخش .
اميد علی - 1 پسر = كربلايی پنج علی كه فرزندانش عبارتند از فرامرز وفضل علی فرامرز ی ساكن «حاجی آباد» - «كامفيروز» .
شكر علی - 3 پسر = قربان علی، سياه - نور علی . سياه در حال حيات است ولی آن دوبرادر ديگر فوت شدهاند، فرزندان قربان علی عبارت انداز قدم علی و زاد علی كه ساكن «خانيمن» هستند. فرزندان كوچك علی كربلايی وحسين خان در «حاجی آباد» زندگی مینمايند
خانواده ی سلمان حقيقت نيز كافرهادی هستند. ابراهيم سلمان حقيقت فرزند شاميرزا و او فرزند حيدر است .
عدهی ديگرازخانوادههای باصری نيزبا شهرت توكل در «خانيمن» زندگی مینمايند. آن هاغير از توكلی های هستندكه ذكرش رفت، اين فاميل و اجدادشان عبارتند از: ملاّ اللّه مراد - 2 پسر = حسن - حسين .
حسين - 4 پسر = يداللّه، اسداللّه، نصراللّه غلام علی .
حسن - 4 پسر = حمد الله، عزت اللّه، فتح اللّه - روح اللّه .
يداللّه - 2 پسر = حاج علی بخش - اللّه بخش .
اسداللّه 5 پسر = فيروز، سيروس، محمد علی، امان اللّه - علی آقا.
نصراللّه 4 پسر = بهروز، حسين، خدابخش - ايمان .
غلام علی 6 پسر = علی محمد، سهراب، شير محمد، محمد، ميلاد - مهران .
مرحوم ملاّ اللّه مراد يكی از افراد برجسته و نامی «خانيمن» بود، نسبتی با خوانين امينی هم داشت. بعد ازاو دو فرزندش حسن و حسين روی كار آمدند. مرحوم مشهدی يداللّه توكل مرد ی سفره دار و مردم دار بود و بزرگ فاميل شناخته میشد. اكنون فرزندش حاج علی بخش توكل كارمند كميتهی امداد «كامفيروز» از معتمدين روستا وبزرگ فاميل است .
فاميل «آثار روشن» نيز اصالتا باصری میباشند كه باديگر باصریهای ساكن در «خانيمن» قرابت نزديك دارند. مرحوم خان محمد پدر اين خانواده بود، فرزندانش عبارت ازعلی محمد و عبدی محمد میباشند .
فاميل ديگری نيز تحت عنوان آثارروشن وجوددارد كه باآن آثارروشن نسبتی ندارد، اين فاميل اصالتا بويراحمدی هستند وازبازماندگان مرحوم نجف میباشند، اودارای يك پسر به نام فرج بود كه تنهايك پسربه نام راه خدا دارد.